با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Splitting

ˈsplɪt̬ɪŋ ˈsplɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
شدید (درد و غیره)
- The splitting headache made it impossible to concentrate.
- سردرد شدید تمرکز را غیرممکن می‌کرد.
- His splitting migraine kept him bedridden all day.
- میگرن شدیدش او را در تمام طول روز در بستر نگه داشت.
adjective
بسیار سریع
- With splitting speed, she completed the race.
- او با سرعتی بسیار سریع، مسابقه را به پایان رساند.
- The team completed the project with splitting speed.
- این تیم پروژه را با سرعتی بسیار سریع تمام کرد.
adjective
روده‌برکننده (جوک و غیره)
- The movie was so funny, it had us all in splitting laughter.
- این فیلم خیلی خنده‌دار بود، همه‌ی ما را به خنده‌‌ی روده‌برکننده واداشت.
- Her splitting sense of humor always brightens my day.
- حس شوخ‌طبعی روده‌برکننده‌ی او همیشه روز مرا می‌سازد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد splitting

  1. adjective Loud
    Synonyms: deafening, shrill, rending, acute, ripping
  2. adjective Violent
    Synonyms: severe, harsh, acute

ارجاع به لغت splitting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «splitting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/splitting

لغات نزدیک splitting

پیشنهاد بهبود معانی