امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spoilage

ˈspɔɪlɪdʒ ˈspɔɪlɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
فاسدشدگی، فساد، فاسد شدن، گندیدگی (گوشت و سبزی و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The spoilage of the milk was evident when it curdled and developed a sour taste.
- فاسدشدگی شیر زمانی که کشک شد و طعم ترش پیدا کرد، مشهود بود.
- Proper storage and temperature control can help prevent spoilage of perishable foods.
- نگهداری مناسب و کنترل دما می‌تواند به جلوگیری از فساد غذاهای فاسدشدنی کمک کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spoilage

  1. noun The condition of being decayed
    Synonyms:
    breakdown decay decomposition deterioration disintegration putrefaction putrescence putridness rot rottenness
  1. noun The act of spoiling something by causing damage to it
    Synonyms:
    spoiling waste decomposition spoil deterioration

ارجاع به لغت spoilage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spoilage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spoilage

لغات نزدیک spoilage

پیشنهاد بهبود معانی