با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Spritz

sprɪts sprɪts
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive
اسپری کردن، افشاندن
- He spritzed the plants with water to keep them hydrated.
- او گیاهان را با آب اسپری کرد تا آن‌ها را هیدراته نگه دارد.
- They spritzed their salads with olive oil and vinegar.
- سالادهایشان را با روغن‌زیتون و سرکه اسپری کردند.
noun countable
انگلیسی آمریکایی اسپری، افشانه
- She gave the plants a generous spritz of water every morning.
- او هرروز صبح گیاهان را اسپری زیادی از آب می‌کرد.
- The chef finished the dish with a spritz of lemon juice for extra flavor.
- آشپز غذا را با اسپری آب‌لیمو برای طعم بیشتر به پایان رساند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت spritz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spritz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spritz

لغات نزدیک spritz

پیشنهاد بهبود معانی