با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stag

stæɡ stæɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    stagged
  • شکل سوم:

    stagged
  • سوم شخص مفرد:

    stags
  • وجه وصفی حال:

    stagging
  • شکل جمع:

    stags

معنی و نمونه‌جمله

noun adverb
گوزن (قرمز نر)، کره اسب، حیوان نر (به‌طور کلی)،جلسه یا مهمانی مردانه، کوتاه کردن، بریدن، جاسوسی کردن، پاییدن
- a stag party
- مهمانی مردانه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stag

  1. verb Give away information about somebody
    Synonyms: denounce, tell-on, betray, give away, rat, grass, shit, shop, snitch
  2. verb Watch, observe, or inquire secretly
    Synonyms: spy, snoop, sleuth
  3. noun A male deer, especially an adult male red deer
    Synonyms: hart

Idioms

  • go stag

    (امریکا - عامیانه) تنها به مهمانی رفتن، تنها رفتن

ارجاع به لغت stag

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stag» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stag

لغات نزدیک stag

پیشنهاد بهبود معانی