با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stalker

ˈstɒːkər ˈstɔːkə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    stalkers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
بپا (شخصی که با وسواس و پرخاشگری شخصی را تا سر حد آزار و اذیت تعقیب می‌کند)
- The police finally caught the stalker who had been harassing the celebrity for months.
- پلیس سرانجام این بپا را دستگیر کرد که ماه‌ها این سلبریتی را مورد آزار و اذیت قرار داده بود.
- The stalker had been following her for days, watching her every move.
- این بپا چندین روز او را تعقیب کرده بود و تک‌تک حرکاتش را زیرنظر داشت.
- The police arrested a dangerous stalker who had been harassing a young woman for months.
- پلیس بپای خطرناکی را دستگیر کرد؛ او ماه‌ها زن جوانی را آزار می‌داد.
noun countable
تعقیب‌کننده (انسان یا حیوان) (به قصد شکار)
- The tiger was a skilled stalker.
- ببر تعقیب‌کننده‌ی ماهری بود.
- The eagle was a patient stalker.
- عقاب تعقیب‌کننده‌ی شکیبایی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stalker

  1. noun Someone who prowls or sneaks about; usually with unlawful intentions
    Synonyms: prowler, sneak

ارجاع به لغت stalker

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stalker» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stalker

لغات نزدیک stalker

پیشنهاد بهبود معانی