امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stature

ˈstætʃər ˈstætʃə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
قد، قامت، رفعت، مقام، قدر و قیمت، ارتفاع طبیعی بدن حیوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- in stature he was like a straight cedar
- به بالا چو سرو سهی بود او
- a man of tall stature
- مرد بالا بلند (قد بلند)
- a poet of great stature
- شاعری بسیار ارجمند
- Her honesty increased her political stature.
- صداقت او ارج سیاسی او را افزایش داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stature

  1. noun importance
    Synonyms:
    ability cachet caliber capacity competence consequence development dignity elevation eminence growth merit position prestige prominence qualification quality rank size standing state station status tallness value virtue worth
    Antonyms:
    insignificance unimportance

ارجاع به لغت stature

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stature» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stature

لغات نزدیک stature

پیشنهاد بهبود معانی