با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Stead

sted sted
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
مکان، جا، محل، دهکده، مقر، مسکن، مزرعه، عوض، به‌جای، جا دادن، گذاشتن، حمایت کردن، مفید بودن
- to send someone in one's stead
- کسی را به جای خود (یا از جانب خود) فرستادن
- to stand someone in good stead
- خوب به درد کسی خوردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stead

  1. noun The function or position customarily occupied by another
    Synonyms: place, lieu, position

Collocations

ارجاع به لغت stead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stead

لغات نزدیک stead

پیشنهاد بهبود معانی