امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stranded

ˈstrændɪd ˈstrændɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    strands
  • وجه وصفی حال:

    stranding

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C2
گیرافتاده، درراه‌مانده، لنگ، درمانده (شخص)، به‌گل‌نشسته (در ساحل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The hikers became stranded on the mountain.
- کوهنوردان در کوه گیر افتادند.
- The stranded ship sat helplessly on the sandy shore, unable to move.
- کشتی به‌گل‌نشسته روی ساحل شنی مانده بود و نمی‌توانست حرکت کند.
adjective
رشته‌ای
- The stranded rope was made up of three thick strands of nylon.
- طناب رشته‌ای از سه رشته نایلون ضخیم تشکیل شده بود.
- Scientists discovered a new method to replicate double-stranded DNA.
- دانشمندان به روش جدیدی برای تکثیر DNA دورشته‌ای پی بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stranded

  1. adjective marooned, abandoned
    Synonyms:
    aground ashore beached cast away godforsaken grounded helpless high and dry homeless left at the altar left in the lurch on the rocks out in left field passed up penniless run aground shipwrecked sidelined sidetracked wrecked
    Antonyms:
    found

ارجاع به لغت stranded

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stranded» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stranded

لغات نزدیک stranded

پیشنهاد بهبود معانی