امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stray

streɪ streɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    strayed
  • شکل سوم:

    strayed
  • سوم‌شخص مفرد:

    strays
  • وجه وصفی حال:

    straying
  • شکل جمع:

    strays

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun verb - intransitive
سرگردان، ولگردی، ولگرد، رهگذر، جانور بی‌صاحب، آواره کردن، سرگردان شدن، منحرف شدن، گمراه شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the lambs that strayed were attacked by wolves
- بره‌هایی که از گله جدا شده بودند، گرگ‌ها به آن‌ها حمله کردند
- closing the door so that cattle will not stray
- بستن در برای اینکه احشام فرار نکنند
- those who stray from the path of truth
- آنانکه از جاده‌ی حقیقت منحرف می‌شوند
- do not stray from your role as teacher and guide!
- نقش خود به‌عنوان معلم و راهنما را رها مکن!
- keep to your topic and do not stray!
- دنبال موضوعت را بگیر و منحرف نشو!
- a stray sheep
- گوسفند گم‌شده
- a stray dog
- سگ ولگرد
- stray field
- میدان هرز
- a few stray words
- کلمات معدود و جسته و گریخته
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stray

  1. adjective abandoned, wandering
    Synonyms:
    devious erratic homeless lost roaming roving vagrant
  1. verb deviate, err
    Synonyms:
    circumlocute depart digress divagate diverge do wrong excurse get off the subject get off the track get sidetracked go off on a tangent ramble sin wander
    Antonyms:
    remain stay
  1. verb wander; get lost
    Synonyms:
    be abandoned be lost deviate drift err gad gallivant go all over the map go amiss go astray lose one’s way meander ramble range roam rove straggle swerve traipse turn wander away wander off
    Antonyms:
    go direct

ارجاع به لغت stray

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stray» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stray

لغات نزدیک stray

پیشنهاد بهبود معانی