امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stream

striːm striːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    streamed
  • شکل سوم:

    streamed
  • سوم‌شخص مفرد:

    streams
  • وجه وصفی حال:

    streaming
  • شکل جمع:

    streams

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، سیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a stream of blood
- جویی از خون
- a cool mountain stream
- یک جوی آب خنک کوهستانی
- a stream of cold air
- جریان هوای سرد
- a stream of complaints
- سیلی از شکایات
- a stream of events
- سلسله حوادثی
verb - transitive verb - intransitive
جاری شدن، ساطع کردن
- Sweat streamed down his face.
- عرق از چهره‌اش جاری شد.
- eyes streaming with tears
- چشمانی که اشک از آن‌ها سرازیر بود
verb - transitive verb - intransitive
برافراشتن، به اهتزاز درآمدن، تکان خوردن
- Colorful flags were streaming in the breeze.
- پرچم‌های رنگارنگ در نسیم به‌ اهتزاز درآمده بودند.
- Fire streamed up the curtains.
- آتش به بالای پرده‌ها زبانه می‌کشید.
- Her hair streamed out in the wind.
- گیسوانش در باد تکان می‌خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stream

  1. noun small river
    Synonyms:
    beck branch brook burn course creek current drift flood flow freshet race rill rindle rivulet run runnel rush spate spritz surge tide torrent tributary watercourse
  1. verb flow from
    Synonyms:
    cascade continue course emerge emit flood glide gush issue move past pour roll run shed sluice spill spout spritz spurt surge
    Antonyms:
    flow into

Collocations

  • go up (or down) stream

    به سمت بالا (یا پایین) رودخانه رفتن، بالارود (یا پایین رود) رفتن

Idioms

  • on stream

    در حال فعالیت، در‌ حال عمل، در حال تولید، مشغول به کار

ارجاع به لغت stream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stream

لغات نزدیک stream

پیشنهاد بهبود معانی