امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Striking

ˈstraɪkɪŋ ˈstraɪkɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    struck
  • شکل سوم:

    stricken
  • سوم‌شخص مفرد:

    strikes
  • صفت تفضیلی:

    more striking
  • صفت عالی:

    most striking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
برجسته، قابل توجه، مؤثر، گیرا، فاحش، چشمگیر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- The striking performance by the actress left the audience in awe.
- اجرای گیرای بازیگر تماشاچیان را متحیر کرد.
- Her striking beauty turned heads wherever she went.
- زیبایی چشمگیرش باعث می‌شد هرجایی که می‌رفت، سرها به سویش بچرخد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد striking

  1. adjective extraordinary; beautiful
    Synonyms:
    arresting arrestive astonishing attractive bizarre charming cogent commanding compelling confounding conspicuous dazzling distinguished dynamite electrifying eye-catching fascinating forceful forcible handsome impressive jazzy lofty marked memorable noteworthy noticeable out of the ordinary outstanding powerful prominent remarkable salient showy signal singular staggering startling stunning surprising telling unusual wonderful wondrous
    Antonyms:
    homely horrifying ugly unimpressive

لغات هم‌خانواده striking

  • adjective
    striking

ارجاع به لغت striking

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «striking» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/striking

لغات نزدیک striking

پیشنهاد بهبود معانی