با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Subsequent

ˈsʌbsəkwənt ˈsʌbsəkwənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
پسایند، بعدی، بعد، پسین، مابعد، دیرتر، متعاقب
- a period subsequent to the war
- دوران بعد از جنگ
- This will be discussed in subsequent chapters.
- این موضوع در فصل‌های بعدی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
- subsequent events
- رویداد بعدی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد subsequent

  1. adjective after
    Synonyms: consecutive, consequent, consequential, ensuing, following, later, next, posterior, postliminary, proximate, resultant, resulting, sequent, sequential, serial, subsequential, succeeding, successional, successive
    Antonyms: anteceent, earlier, former, previous, prior

Collocations

لغات هم‌خانواده subsequent

ارجاع به لغت subsequent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subsequent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/subsequent

لغات نزدیک subsequent

پیشنهاد بهبود معانی