امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suburb

ˈsʌbɜrːb ˈsʌbɜːb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    suburbs

معنی

noun countable B2
حومه شهر، برون شهر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suburb

  1. noun neighborhood outside of but reliant on nearby large city
    Synonyms:
    bedroom community burb country countryside environs fringe hamlet hinterland outlying area outpost outskirts precinct purlieu residential area slub suburbia village
    Antonyms:
    center metropolis

ارجاع به لغت suburb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suburb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suburb

لغات نزدیک suburb

پیشنهاد بهبود معانی