امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Suffrage

ˈsʌfrɪdʒ ˈsʌfrɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    suffrages

معنی و نمونه‌جمله

حق رأی و شرکت در انتخابات، رأی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Women did not have the suffrage.
- زنان از حق رأی محروم بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد suffrage

  1. noun A legal right guaranteed by the 15th amendment to the US Constitution; guaranteed to women by the 19th amendment
    Synonyms:
    vote ballot voice assent attestation right-to-vote testimonial consensus franchise petition the right to vote prayer right testimony
  1. noun The right or chance to express an opinion or participate in a decision
    Synonyms:
    say voice vote say-so

ارجاع به لغت suffrage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «suffrage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/suffrage

لغات نزدیک suffrage

پیشنهاد بهبود معانی