امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Survive

sərˈvaɪv səˈvaɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    survived
  • شکل سوم:

    survived
  • سوم‌شخص مفرد:

    survives
  • وجه وصفی حال:

    surviving

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive B2
زنده ماندن، جان سالم به در بردن، نجات یافتن از، از سر گذراندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- Only two of the passengers survived.
- فقط دو نفر از مسافران زنده ماندند.
- None of the brothers survived the war.
- هیچ‌کدام از برادران از جنگ جان سالم به‌ در نبردند.
verb - transitive
بیشتر از ... عمر کردن
- She survived her husband by ten years.
- او ده سال بیش از شوهرش عمر کرد.
- He is survived by his wife.
- بیشتر از زنش عمر کرد.
verb - intransitive verb - transitive
دوام آوردن
- Despite facing numerous challenges, he managed to survive and build a successful business.
- علی‌رغم مواجهه با چالش‌های متعدد، توانست دوام بیاورد و کسب‌وکار موفقی را شکل دهد.
- In order to survive the economic crisis, they had to make tough decisions and cut expenses.
- برای اینکه در بحران اقتصادی دوام بیاورند، باید تصمیمات سختی می‌گرفتند و هزینه‌ها را کاهش می‌دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد survive

  1. verb continue to live
    Synonyms:
    bear be extant be left carry on carry through come through cut it endure exist get on get through go all the way go the limit handle hold out keep keep afloat last live live down live on live out live through make a comeback make the cut outlast outlive outwear persevere persist pull out of it pull through recover remain remain alive revive ride out see through stand up subsist suffer sustain tough it out weather withstand
    Antonyms:
    cease die

لغات هم‌خانواده survive

  • verb - transitive
    survive

ارجاع به لغت survive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «survive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/survive

لغات نزدیک survive

پیشنهاد بهبود معانی