امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

System

ˈsɪstɪm ˈsɪstɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    systems

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
سیتم، دستگاه، سامانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the digestive system
- دستگاه گوارشی
noun countable
نظم، منظومه، نظام
- the solar system
- منظومه‌ی شمسی
- the educational system
- نظام آموزشی
- They wanted to overthrow the system.
- آن‌ها می‌خواستند نظام موجود را واژگون کنند.
noun countable
روش، طریقه، طرز، اسلوب، قاعده، رویه
noun countable
سلسله، رشته
noun countable
ایزار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد system

  1. noun order, whole
    Synonyms: arrangement, classification, combination, complex, conformity, coordination, entity, fixed order, frame of reference, ideology, integral, integrate, logical order, orderliness, organization, philosophy, red tape, regularity, rule, scheme, setup, structure, sum, theory, totality
    Antonyms: cog, part
  2. noun method, plan
    Synonyms: arrangement, artifice, course of action, custom, definite plan, fashion, logical process, manner, methodicalness, methodology, mode, modus, modus operandi, operation, orderliness, orderly process, pattern, policy, practice, procedure, proceeding, process, regularity, routine, scheme, strategy, structure, systematic process, systematization, tactics, technique, theory, usage, way, wise
    Antonyms: disorder, disorganization

Collocations

Idioms

لغات هم‌خانواده system

ارجاع به لغت system

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «system» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/system

لغات نزدیک system

پیشنهاد بهبود معانی