امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tailor

ˈteɪlər ˈteɪlə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tailored
  • شکل سوم:

    tailored
  • سوم‌شخص مفرد:

    tailors
  • وجه وصفی حال:

    tailoring
  • شکل جمع:

    tailors

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
خیاط، دوزنده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- to tailor pillow covers
- روبالشتی دوختن
- my mom is a great tailor.
- مادرم خیاط خیلی خوبی است.
verb - transitive
خیاطی کردن، دوزندگی کردن، دوخت و دوز کردن، دوختن
verb - transitive
سازگار کردن، جور کردن، مناسب کردن
- a novel tailored to popular taste.
- رمانی که طبق سلیقه‌ی عوام مردم نوشته شده است.
- We tailor any of our products to your company's specific needs.
- ما هر یک از محصولات خود را متناسب با نیازهای خاص شرکت شما تنظیم می‌کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tailor

  1. noun person who sews clothing
    Synonyms:
    clothier costumier couturier dressmaker garment maker needle worker outfitter suit maker
  1. verb make to fit; adjust
    Synonyms:
    accommodate adapt alter conform convert custom-make cut cut to fit dovetail fashion fit make to order modify mold quadrate reconcile shape shape up square style suit tailor-make

ارجاع به لغت tailor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tailor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tailor

لغات نزدیک tailor

پیشنهاد بهبود معانی