امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Teen

tiːn tiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    teens

توضیحات

همچنین در معنای اول می‌توان از teenage به‌جای teen استفاده کرد.

همچنین در معنای دوم می‌توان از teenager به‌جای teen استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نوجوانی، مربوط به نوجوان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Her teen sister loves listening to pop music.
- خواهر نوجوان او عاشق گوش دادن به موسیقی پاپ است.
- He faced typical teen challenges during high school.
- او در دوران دبیرستان با چالش‌های عادی نوجوانی مواجه شد.
noun countable
نوجوان
- When I was a teen
- وقتی که نوجوان بودم
- That teen has a talent for painting.
- آن نوجوان استعداد نقاشی دارد.
noun countable uncountable
قدیمی آسیب، غصه، رنج، درد، اندوه، فلاکت، بدبختی، تباهی، عذاب
- The teen of her loss lingered long after the funeral.
- درد از دست دادن او مدت‌ها پس‌از تشییع‌جنازه ماند.
- The teen of betrayal felt heavier than any physical burden.
- آسیب خیانت از هر مشکل جسمی سنگین‌تر بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد teen

  1. noun A young person, usually between the ages of 13 and 19
    Synonyms:
    adolescent teenager youth teener stripling
  1. adjective Being of the age 13 through 19
    Synonyms:
    adolescent teenage teenaged

ارجاع به لغت teen

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «teen» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/teen

لغات نزدیک teen

پیشنهاد بهبود معانی