با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Thrush

θrʌʃ θrʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از song thrush به‌ جای thrush استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جانورشناسی توکا، باسترک، طرقه
- The thrush sang a melodious tune in the forest.
- توکا در جنگل آوازی خوش‌نوا خواند.
- I spotted a beautiful thrush perched on a branch.
- باسترک زیبایی را دیدم که روی شاخه‌ای نشسته بود.
noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی پزشکی برفک (نوعی بیماری) (عفونت واژن یا دهان)
- Oral thrush can be treated with antifungal medications.
- برفک دهان را می‌توان با داروهای ضدقارچ درمان کرد.
- The thrush caused severe discomfort in her mouth.
- برفک باعث ناراحتی شدید در دهان او شد.
noun uncountable
پزشکی بیماری مشمشه (در حیوانات)
- Regular hoof cleaning is essential to prevent thrush in animals.
- تمیز کردن منظم سم برای جلوگیری از بیماری مشمشه در حیوانات ضروری است.
- The veterinarian diagnosed the horse with thrush in its hind feet.
- دامپزشک تشخیص داد که اسب بیماری مشمشه در پاهای عقبی‌اش دارد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت thrush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «thrush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/thrush

لغات نزدیک thrush

پیشنهاد بهبود معانی