با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Titbit

ˈtɪtˌbɪt ˈtɪtˌbɪt
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در آمریکایی: tidbit

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
انگلیسی بریتانیایی غذا و آشپزی غذای لذیذ، لقمه‌ی خوش‌مزه، خوراک چرب‌ونرم
- The chef prepared a titbit for the party guests.
- سرآشپز برای مهمانان مهمانی غذای لذیذی آماده کرد.
- I couldn't resist trying a titbit from the buffet table.
- نمی‌توانستم در برابر امتحان یک لقمه‌ی خوش‌مزه از میز بوفه مقاومت کنم.
noun countable
انگلیسی بریتانیایی خبر جالب، اطلاعات جالب
- She shared a titbit about the history of the town.
- او اطلاعات جالبی در مورد تاریخ شهر به اشتراک گذاشت.
- The speaker shared a titbit of gossip that had everyone talking.
- سخنران یک خبر جالب را به اشتراک گذاشت که همه را وادار به صحبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد titbit

  1. noun A small tasty bit of food
    Synonyms: tidbit, choice-morsel

ارجاع به لغت titbit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «titbit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/titbit

لغات نزدیک titbit

پیشنهاد بهبود معانی