امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Topsy-turvy

ˌtɑːpsi ˈtɜːrvi ˌtɒpsi ˈtɜːvi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adverb adjective noun
وارونه، واژگون، سروته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
noun adjective adverb
درهم‌و‌برهم، مغشوش، پا در هوا
noun adjective adverb
درهم‌وبرهمی، هرج‌و‌مرج
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد topsy-turvy

  1. adjective mixed-up
    Synonyms:
    chaotic cluttered cockeyed confused disarranged disheveled disjointed dislocated disordered disorderly disorganized downside-up inside-out inverted jumbled littered messy muddled overturned pell-mell riotous tangled tumultous/tumultuous unhinged untidy upended upside-down upturned
    Antonyms:
    ordered organized straight
  1. adjective, adverb in utter disorder
    Synonyms:
    backwards chaotic confused inside-out jumbled mixed up upended upside-down wrong side up

ارجاع به لغت topsy-turvy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «topsy-turvy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/topsy-turvy

لغات نزدیک topsy-turvy

پیشنهاد بهبود معانی