با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Toupee

tuːˈpeɪ ˈtuːpeɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوستیژ، کلاه‌گیس، موی مصنوعی
- His toupee dropped off in wind and revealing his bald head.
- پوستیژ او در باد افتاد و سر بدون مویش مشخص شد.
- He grew bald and bought a toupee.
- او کچل شد و یک کلاه‌گیس خرید.
noun countable uncountable
اکستنشن (مو)
- She styled her natural coiffure with a toupee.
- او موهای طبیعی خود را با اکستنشن آراست.
- Toupees are not only used to increase hair length.
- اکستنشن فقط برای بلند کردن قد مو استفاده نمی‌شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد toupee

  1. noun wig
    Synonyms: false hair, hair extension, hair implant, hairpiece, hair weaving, periwig, peruke, postiche, rug

ارجاع به لغت toupee

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «toupee» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/toupee

لغات نزدیک toupee

پیشنهاد بهبود معانی