با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tract

trækt trækt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
رساله
- religious tract
- رساله‌ی مذهبی
- controversial tract
- رساله‌ی بحث‌برانگیز
noun countable
قطعه (زمین)
- a tract of land for building houses
- یک قطعه زمین برای خانه‌سازی
- The developer planned to build a housing complex on this tract.
- بسازبفروش قصد داشت در این قطعه زمین یک مجتمع مسکونی بسازد.
noun countable
ناحیه، منطقه، گستره (معمولاً وسیع)
- a great tract of unexplored sea
- گستره‌ی پهناوری از دریای اکتشاف‌نشده
- a wooded tract between two rivers
- منطقه‌ی جنگلی میان دو رودخانه
noun countable
کالبدشناسی دستگاه، جهاز
- the digestive tract
- دستگاه گوارشی (جهاز هاضمه)
- respiratory tract
- دستگاه تنفسی
- urinary tract
- دستگاه ادراری
- nervous tract
- دستگاه عصبی
noun
مدت زمان، دوره‌ی زمانی
- The scientist conducted research over a tract of three years, and finally discovered a groundbreaking cure for a rare disease.
- این دانشمند طی یک دوره‌ی زمانی سه‌ساله تحقیقاتی را انجام داد و در نهایت درمانی پیشگامانه برای بیماری نادر کشف کرد.
- The athlete's injury kept him out of the game for a significant tract of time.
- مصدومیت این ورزشکار او را برای مدت زمان قابل توجهی از بازی دور نگه داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tract

  1. noun area, lot
    Synonyms: amplitude, belt, district, estate, expanse, extent, field, parcel, part, piece, plat, plot, portion, quarter, region, section, sector, spread, stretch, zone

ارجاع به لغت tract

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tract

لغات نزدیک tract

پیشنهاد بهبود معانی