معنی traditionalist به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

trəˈdɪʃnəlɪst trəˈdɪʃnəlɪst

معنی

اهل سنت، پیرو روایات و سنن، سنت‌گرای

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد traditionalist

adjective Strongly favoring retention of the existing order

Synonyms: conservative, orthodox, right, rightist, right-wing, tory, traditionalistic
noun One who strongly favors retention of the existing order

Synonyms: conservative, right-winger, orthodox, rightist, diehard, tory
adjective Stubbornly conservative and narrow-minded

Synonyms: hidebound

لغات هم‌خانواده traditionalist

noun
tradition, traditionalist, traditionalism
adjective
traditional, traditionalist
adverb
traditionally

ارجاع به لغت traditionalist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «traditionalist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/traditionalist

لغات نزدیک traditionalist

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند