امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Trans

trænz trænz
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

trans در معنای دوم مخفف لغت transgender است.

این لغت در معنی چهارم تا آخر به ترتیب از چپ به راست مخفف کلمات transaction, transitive, translated; translation; translator, transmission, transportation, transverse است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective prefix
شیمی دوسو، ترانس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The trans isomer of the molecule has a different shape than its cis counterpart.
- ایزومر دوسوی مولکول شکلی متفاوت از همتای یک‌سوی خود دارد.
- The trans isomer can have a higher boiling point compared to the cis isomer.
- ایزومر دوسو می‌تواند نقطه جوش بالاتری نسبت به ایزومر یک‌سو داشته باشد.
abbreviation adjective informal
تراجنسیتی، تغییر جنسیت‌داده، تغییر جنسیت‌طلب
- Trans individuals deserve equal rights and respect.
- افراد تراجنسیتی سزاوار حقوق برابر و احترام هستند.
- Trans rights have been a hot topic of debate in recent years.
- حقوق تراجنسیتی‌ها موضوع داغ بحث در سال‌های اخیر بوده است.
prefix
آن‌سو
- The transatlantic voyage
- سفر آن‌سوی اقیانوس اطلس
- The transcontinental flight
- پرواز آن‌سوی قاره (پرواز بین قاره‌ای)
abbreviation
معامله، تبادل
- Trans completed successfully.
- تبادل باموفقیت انجام شد.
- Please confirm the trans amount.
- لطفاً مبلغ معامله را تایید کنید.
abbreviation
گذرا، متعدی
- The trans verb requires a direct object.
- فعل متعدی مستلزم مفعول مستقیم است.
- Please give me the trans form of that verb.
- لطفاً شکل گذرای آن فعل را به من بدهید.
abbreviation
ترجمه‌شده، ترجمه، مترجم
- The trans was completed by a professional trans.
- ترجمه توسط یک مترجم حرفه‌ای انجام شد.
- The trans version of the book was well-received by readers.
- نسخه‌ی ترجمه‌شده کتاب با استقبال خوانندگان مواجه شد.
abbreviation
انتقال، ارسال، سرایت
- The trans from the radio station was crystal clear.
- انتقال از ایستگاه رادیویی کاملاً واضح بود.
- The trans of the virus can be slowed by wearing masks.
- با استفاده از ماسک می‌توان سرایت ویروس را کاهش داد.
abbreviation
حمل‌ونقل، جابه‌جایی
- The trans system in this city needs improvement.
- سیستم حمل‌ونقل در این شهر نیاز به بهبود دارد.
- Trans can be expensive during rush hour.
- حمل‌ونقل می‌تواند در ساعات شلوغی گران باشد.
abbreviation
متقاطع، عرضی، اریب
- The trans waves in the ocean were too strong for the small boat to handle.
- امواج عرضی در اقیانوس برای قایق کوچک بسیار قوی بود.
- The surgeon made a trans incision across the patient's abdomen to access the internal organs.
- جراح یک برش اریب روی شکم بیمار ایجاد کرد تا به اندام‌های داخلی دسترسی پیدا کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت trans

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trans» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/trans

لغات نزدیک trans

پیشنهاد بهبود معانی