با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Traumatic

trɑːˈmæt̬ɪk trɔːˈmætɪk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more traumatic
  • صفت عالی:

    most traumatic

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دردناک، وحشتناک، تکان‌دهنده، آسیب‌زا، ناگوار، جراحت‌بار، زخم‌آفرین
- The film depicted a traumatic event that shocked the audience.
- این فیلم اتفاقی دردناک را به تصویر می‌کشد که تماشاگران را شوکه کرد.
- Many survivors face traumatic challenges in their recovery journey.
- بسیاری از بازماندگان در مسیر بهبودی خود با چالش‌های آسیب‌زا مواجه می‌شوند.
adjective informal
نگران‌کننده، ناراحت‌کننده
- She sought therapy to cope with her traumatic memories.
- او برای کنار آمدن با خاطرات ناراحت‌کننده‌ی خود به‌دنبال درمان رفت.
- The news report covered the traumatic events of the natural disaster.
- این گزارش به اتفاقات نگران‌کننده‌ی این بلای طبیعی پرداخته است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت traumatic

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «traumatic» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/traumatic

لغات نزدیک traumatic

پیشنهاد بهبود معانی