با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Troll

troʊl trəʊl / / trɒl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    trolled
  • شکل سوم:

    trolled
  • سوم شخص مفرد:

    trolls
  • وجه وصفی حال:

    trolling
  • شکل جمع:

    trolls

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(افسانه‌ی اسکاندیناویایی) جن یا غول ساکن غار
- The troll hid under the bridge.
- غول زیر پل مخفی شد.
- He was scared of the ugly troll.
- از غول بدترکیب ترسیده بود.
verb - intransitive verb - transitive
چرخیدن، چرخاندن، دایره‌وار حرکت کردن، گردیدن، گشتن، جستجو کردن
- He trolled the internet for hours looking for new music.
- ساعت‌ها در اینترنت دنبال موسیقی جدید گشت.
- He trolled the book for a new recipe to cook.
- کتاب را گشت تا دستور غذایی جدید پیدا کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد troll

  1. noun elf
    Synonyms: demon, dwarf, giant, gnome, goblin, hobgoblin, kobold, leprechaun, monster, mythical creature, ogre

ارجاع به لغت troll

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «troll» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/troll

لغات نزدیک troll

پیشنهاد بهبود معانی