با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Tub

tʌb tʌb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive verb - intransitive countable
تغار چوبی، تغار رختشویی، طشت، وان، حمام فرنگی، هرچیزی به‌شکل تغاهر، شست‌وشو کردن، شسته شدن
- a washing tub
- تشت رختشویی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tub

  1. noun A relatively large open container that you fill with water and use to wash the body
    Synonyms: bucket, vat, cask, bathtub, keg, tank, firkin, bath, receptacle, laundry tub, barge, barrel, hot-tub, bathe, spa, boat, cauldron, cistern, crate, butt, keeler, keelfat, tun, keeve, piggin, bathing tub, scow, ship, vessel
  2. noun The amount that a tub will hold
    Synonyms: tubful

ارجاع به لغت tub

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tub» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tub

لغات نزدیک tub

پیشنهاد بهبود معانی