امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tube

tuːb tjuːb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    tubed
  • شکل سوم:

    tubed
  • سوم‌شخص مفرد:

    tubes
  • وجه وصفی حال:

    tubing
  • شکل جمع:

    tubes

توضیحات

در معنای چهارم در انگلیسی آمریکایی به جای tube از subway استفاده می‌شود.

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای چهارم در انگلیسی بریتانیایی: underground

شکل نوشتاری دیگر این لغت در معنای چهارم: Metro

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
لوله، تیوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- I used a plastic tube to siphon gasoline from one car to another.
- از یک لوله‌ی پلاستیکی برای انتقال بنزین از یک ماشین به ماشینی دیگر استفاده کردم.
- The scientist used a glass tube to conduct the experiment.
- این دانشمند برای انجام این آزمایش از یک لوله‌ی شیشه‌ای استفاده کرد.
noun countable
زیست‌شناسی لوله (ساختار توخالی و استوانه‌ای شکل در بدن که هوا یا مایعات را حمل می‌کند) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

مشاهده
- The bronchial tubes carry air into the lungs.
- لوله‌های برونش (نایژه‌ها) هوا را وارد ریه‌ها می‌کنند.
- The fallopian tubes connect the ovaries to the uterus.
- لوله‌های فالوپ (لوله‌ی رحم) تخمدان‌ها را به رحم متصل می‌کنند.
noun countable
تیوب (گنجانه‌ای برای نگه‌داری مواد نیمه‌مایع مثل خمیردندان)
- The tube of toothpaste was almost empty.
- تیوب خمیردندان تقریباً خالی بود.
- My sunscreen tube is almost empty, I need to buy a new one before going to the beach.
- تیوب ضدآفتاب من تقریباً خالی است؛ باید پیش‌از رفتن به ساحل ضدآفتاب جدیدی را بخرم.
noun countable informal
(انگلیسی استرالیایی) قوطی یا بطری آبجو
- Can you grab me a tube from the fridge?
- می‌تونی یه قوطی آبجو از یخچال برام برداری؟
- Pass me a tube, I need to drown my sorrows.
- یه بطری آبجو به من بده، من باید غم‌هام رو خفه کنم.
noun informal
انگلیسی بریتانیایی مترو، راه‌آهن زیرزمینی
- I take the Tube every day to get to work.
- هر روز سوار مترو می‌شوم تا به سر کار بروم.
- The tube network in London is extensive and covers most areas of the city.
- شبکه‌ی مترو در لندن گسترده است و بیشتر مناطق شهر را پوشش می‌دهد.
noun countable
موسیقی لوله‌ی ساز بادی
- The tuba's large tube allowed for deep, resonant notes to fill the room.
- لوله‌ی بزرگ توبا اجازه می‌دهد تا نت‌های عمیق و طنین‌انداز اتاق را پر کند.
- The clarinet's tube was made of high-quality wood for optimal sound quality.
- لوله‌ی کلارینت از چوبی مرغوب برای کیفیت صدای مطلوب ساخته شده است.
noun
گیاه‌شناسی آوند link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی گیاه‌شناسی

مشاهده
- The flower's tube was filled with sweet nectar.
- آوند گل پر از شهد شیرین بود.
- The scientist examined the small tube under a microscope.
- دانشمند این آوند کوچک را زیر میکروسکوپ بررسی کرد.
noun countable
تونل
- They dug a long tube through the mountain.
- آن‌ها یک تونل طولانی را در میان کوه حفر کردند.
- The engineer designed a massive tube to transport water from the reservoir to the city.
- این مهندس یک تونل عظیم برای انتقال آب از مخزن به شهر طراحی کرد.
noun
برق لوله‌ی الکترونی، لوله‌ی خلاء
- The old radio relied on tubes for its operation.
- رادیوی قدیمی برای کار خود به لوله‌های خلاء متکی بود.
- The tube emitted a faint glow.
- لوله‌ی الکترونی درخشش ضعیفی از خود ساطع کرد.
noun countable
برق لامپ پرتوی کاتدی (تفنگ الکترونی)
- The old television set had a tube.
- تلویزیون قدیمی یک لامپ پرتوی کاتدی داشت.
- The tube emitted a bright beam of light.
- لامپ پرتوی کاتدی یک پرتوی روشن از نور ساطع کرد.
noun informal
انگلیسی آمریکایی تلویزیون
- I turned on the tube to watch my favorite show.
- تلویزیون را روشن کردم تا برنامه‌ی موردعلاقه‌ام را تماشا کنم.
- My parents always gather around the tube to watch the news
- پدرومادرم همیشه دور تلویزیون جمع می‌شوند تا اخبار را تماشا کنند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tube

  1. noun A hollow cylinder
    Synonyms:
    pipe tubing hose conduit tunnel subway duct cylinder test-tube cannula chute loom pipeline pipette straw television valinch
  1. noun A pliable container
    Synonyms:
    package paste tube squeeze tube
  1. noun An electronic device
    Synonyms:
    vacuum tube electron tube cell metro thermionic vacuum tube underground electronic tube thermionic tube subway system subway thermionic-valve
  1. noun (anatomy) any hollow cylindrical body structure
    Synonyms:
    tube-shaped structure

Collocations

Idioms

  • go down the tube

    (عامیانه) تباه شدن، بدفرجام شدن، به هم خوردن

  • the tube

    (امریکا - عامیانه) تلویزیون

ارجاع به لغت tube

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tube» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tube

لغات نزدیک tube

پیشنهاد بهبود معانی