با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Turban

ˈtɜrːbən ˈtɜːbən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
پوشاک عمامه، دستار
- He wore a white turban on his head.
- عمامه‌ی سفیدی بر سر داشت.
- The turban is an important cultural symbol for many communities around the world.
- دستار نماد فرهنگی مهمی برای بسیاری از جوامع در سراسر جهان است.
noun countable
پوشاک کلاه عمامه‌مانند (زنانه)
- The turban added an elegant touch to her outfit.
- کلاه عمامه‌مانند به لباسش زیبایی بخشید.
- She used a turban to protect her hair while she slept.
- او هنگام خواب برای محافظت از موهایش از کلاه عمامه‌مانند استفاده می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turban

  1. noun A small round woman's hat
    Synonyms: headdress, hat, headgear, bandana, cap, topee, pillbox, puggree, lungi, toque

ارجاع به لغت turban

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turban» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turban

لغات نزدیک turban

پیشنهاد بهبود معانی