با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Turn In

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

phrasal verb
وارد شدن، داخل شدن
phrasal verb
تحویل دادن، سپردن، دادن
phrasal verb
پس دادن، اعاده کردن
phrasal verb
به بستر رفتن
phrasal verb
خیانت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد turn in

  1. phrasal verb go to bed
    Synonyms: bed, catch some z’s, flop, go to sleep, hit the hay, hit the sack, lie down, nap, pile in, rest, retire, roll in
    Antonyms: awaken, get up, wake
  2. phrasal verb Submit something; to give
  3. phrasal verb Relinquish; give up; to tell on someone to the authorities

ارجاع به لغت turn in

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turn in» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turn-in

لغات نزدیک turn in

پیشنهاد بهبود معانی