با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Two-faced

tuːˈfeɪst tuːˈfeɪst
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
دورو، ریاکار
- I can't trust him anymore; he's proven to be a two-faced individual.
- دیگر نمی‌توانم به او اعتماد کنم. ثابت شده است که او فردی دورو است.
- I was shocked to find out that my best friend had been talking about me behind my back; I never thought she could be so two-faced.
- وقتی فهمیدم بهترین دوستم درباره‌ی من پشت سرم حرف می‌زند، شوکه شدم. هرگز فکر نمی‌کردم که او می‌تواند این‌قدر ریاکار باشد.
adjective
دورو، دارای دو ضلع یا پهلو یا پهنه، دورویه
- The two-faced mirror allowed you to see your reflection from two different angles.
- آیینه‌ی دورویه به شما این امکان را می‌دهد که بازتاب خود را از دو زاویه‌ی متفاوت ببینید.
- The two-faced coin had a different design on each side.
- سکه‌ی دورو در هر طرف طرح متفاوتی داشت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد two-faced

  1. adjective deceitful
    Synonyms: artful, backstabbing, beguiling, crafty, cunning, deceiving, deceptive, dishonest, double-dealing, foxy, fraudulent, guileful, hypocritical, insincere, knavish, lying, misleading, shifty, sly, sneaky, tricky, underhanded, untruthful

ارجاع به لغت two-faced

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «two-faced» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/two-faced

لغات نزدیک two-faced

پیشنهاد بهبود معانی