امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unblemished

ʌnˈblemɪʃt ʌnˈblemɪʃt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
بی‌خدشه، بی‌عیب‌ونقص، پاک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- pure, unblemished joy
- لذت پاک و خالص
- The commission does not have an unblemished reputation.
- شهرت کمسیون بی‌عیب‌ونقص نیست.
adjective
دست‌نخورده، بدون‌تغییر
- For six years his championship record was unblemished.
- تا شش سال رکوردش دست‌نخورده باقی ماند.
- The report stated that Stewart's character had remained completely unblemished.
- آن‌ها گفتند استوآرت شخصیتش اصلاٌ تغییر نکرده بود.
adjective
بدون لک، بدون لکه، تمیز
- her smooth unblemished skin
- پوست صاف و بدون لکه‌اش
- unblemished skin
- پوست صاف
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unblemished

  1. adjective not flawed
    Synonyms:
    chaste clean decent faultless flawless immaculate intact modest perfect pure sound spotless stainless undamaged undefiled unflawed unhurt unimpaired uninjured unmarked unmarred unspotted unstained unsullied untarnished whole
    Antonyms:
    blemished flawed imperfect

ارجاع به لغت unblemished

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unblemished» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unblemished

لغات نزدیک unblemished

پیشنهاد بهبود معانی