امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Unblessed

    American: ənˈblest British: ˈʌnˈblest
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    unblest نیز نوشته می‌شود ولی حالت نوشتار unblessed رایج است.

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    adjective
    نفرین‌شده، ملعون

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - The unblessed forest was rumored to be home to wicked creatures.
    - شایعه شده بود که جنگل نفرین‌شده خانه‌ی موجودات خبیث است.
    - the unblest land
    - سرزمین نفرین‌شده
    adjective
    نامبارک، نامیمون، بدیمن
    - an unblessed marriage
    - ازدواج نامبارک
    - the unblest event
    - رویداد نامیمون
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد unblessed

    1. adjective Accursed
      Synonyms: unsaved, unholy, graceless
    2. adjective Miserable
      Synonyms: wretched, unhappy, unlucky

    ارجاع به لغت unblessed

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «unblessed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unblessed

    لغات نزدیک unblessed

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند