امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unbosom

ʌnˈbʊzəm ʌnˈbʊzəm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    unbosomed
  • شکل سوم:

    unbosomed
  • سوم‌شخص مفرد:

    unbosoms
  • وجه وصفی حال:

    unbosoming

معنی

verb - transitive
راز خود را فاش کردن، اسرار دل را گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unbosom

  1. verb To participate in the sacrament of confession
    Synonyms:
    tell let out vent get-off-one-s-chest
  1. verb Relieve oneself of troubling information
    Synonyms:
    relieve

Collocations

  • unbosom oneself

    اسرار درونی خود را گفتن، درد دل کردن، فاش کردن

ارجاع به لغت unbosom

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unbosom» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unbosom

لغات نزدیک unbosom

پیشنهاد بهبود معانی