امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unclasp

ənˈklæsp ˈʌnˈklɑːsp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
باز کردن (قلاب و مانند آن)، باز کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- He clasped my wrist hard and then unclasped it.
- مچ دستم را محکم گرفت و سپس آن را رها کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unclasp

  1. verb To free from ties or fasteners
    Synonyms:
    disengage loose loosen slip unbind undo unfasten unloose unloosen untie
  1. verb Release from a clasp
    Antonyms:
    clasp

ارجاع به لغت unclasp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unclasp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unclasp

لغات نزدیک unclasp

پیشنهاد بهبود معانی