امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uneventful

ˌʌnɪˈventfl ˌʌnɪˈventfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective C2
بی‌حادثه، بدون رویداد مهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an uneventful year
- سالی که در آن رویدادهای مهمی اتفاق نیفتاده باشد
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uneventful

  1. adjective monotonous, dull
    Synonyms:
    boring common commonplace humdrum inconclusive indecisive ordinary prosaic quiet routine tedious unexceptional unexciting unfateful uninteresting unmemorable unnoteworthy unremarkable unvaried
    Antonyms:
    eventful exciting extraordinary memorable

ارجاع به لغت uneventful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uneventful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uneventful

لغات نزدیک uneventful

پیشنهاد بهبود معانی