امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uninterested

ʌnˈɪntrɪstɪd ʌnˈɪntrɪstɪd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective B1
بی‌علاقه، بی‌دخل و تصرف، بی‌توجه، خونسرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uninterested

  1. adjective oblivious to
    Synonyms:
    aloof apathetic blasé bored bored stiff casual could care less detached disinterested distant going through motions hard-hearted impassive incurious indifferent listless remote thick-skinned turned off unconcerned uncurious uninvolved unresponsive weary withdrawn
    Antonyms:
    caring concerned enthusiastic feeling interested

ارجاع به لغت uninterested

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uninterested» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uninterested

لغات نزدیک uninterested

پیشنهاد بهبود معانی