امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unresolved

-ˈzɑːlvd / / -ˈzɒːlvd ˌʌnrɪˈzɒlvd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
تصمیم‌نگرفته، حل‌نشده، تصفیه‌نشده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unresolved

  1. adjective uncertain; not settled
    Synonyms:
    betwixt and between changing doubtful faltering hesitant hesitating hot and cold incomplete indecisive irresolute moot open to question pending problematical pussyfooting unanswered unconcluded undecided undetermined unfinished unsettled unsolved up in the air vacillating vague waffling
    Antonyms:
    certain definite resolved settled solved sure

ارجاع به لغت unresolved

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unresolved» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unresolved

لغات نزدیک unresolved

پیشنهاد بهبود معانی