امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unrest

ʌnˈrest ʌnˈrest
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun uncountable C2
ناآرامی، آشوب، آشفتگی، اضطراب، بی‌قراری، بیتابی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- the unrest among the workers
- آشوب میان کارگران
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unrest

  1. noun state of agitation; disturbance
    Synonyms:
    altercation anarchy annoyance anxiety bickering bother chagrin change confusion contention controversy crisis debate disaffection discontent discord disease disquiet dissatisfaction dissension distress dither ennui grief insurrection irritation malaise moodiness mortification perplexity perturbation protest quarrel rebellion restlessness sedition sorrow strife tension tizzy trouble tumult turmoil unease uneasiness uproar upset vexation worry
    Antonyms:
    calm harmony peace rest

لغات هم‌خانواده unrest

  • verb - intransitive
    rest

ارجاع به لغت unrest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unrest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unrest

لغات نزدیک unrest

پیشنهاد بهبود معانی