امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Unsure

ʌnˈʃʊr ˌʌnˈʃɔː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective B2
نامطمئن، مردد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unsure

  1. adjective doubtful, insecure
    Synonyms:
    betwixt and between borderline distrustful dubious fluctuant fly-by-night hesitant iffy in a quandary indecisive indeterminate irresolute lacking mistrustful open problematic rootless shaky skeptical suspicious touch and go unassured uncertain unclear unconfident unconvinced undecided undependable unreliable unstable untrustworthy untrusty up for grabs vacillating wavering weak wimpy wobbly
    Antonyms:
    certain definite secure sure undoubted

ارجاع به لغت unsure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unsure

لغات نزدیک unsure

پیشنهاد بهبود معانی