Visitor
ˈvɪzɪt̬ər
ˈvɪzɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
-
شکل جمع:
visitors
معنی‌ها
noun
countable
سفر
سیاح، مهمان، توریست، گشت گر، دیدارگر، عیادت‌کننده
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر
مترادف و متضاد visitor
-
noun person temporarily in a foreign locationSynonyms:caller company foreigner guest habitué inspector invitee out-of-towner transient visitantAntonyms:host
لغات هم‌خانواده visitor
-
nounvisit, visitor, visitation
ارجاع به لغت visitor
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «visitor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/visitor
لغات نزدیک visitor
- - visiting professor
- - visiting teacher
- - visitor
- - visive
- - visor