با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Votary

ˈvoʊt̬əri ˈvəʊtəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
هواخواه، طرفدار، پارسا، عابد، زاهد، شاگرد
- one of the votaries of the temple of Venus
- یکی از کاهنان معبد ونوس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد votary

  1. noun One zealously devoted to a religion
    Synonyms: devotee, enthusiast, fanatic, zealot, addict, adherent, admirer, aficionado, amateur, believer, buff, sectary, disciple, follower, votarist

ارجاع به لغت votary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «votary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/votary

لغات نزدیک votary

پیشنهاد بهبود معانی