با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Vow

vaʊ vaʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vowed
  • شکل سوم:

    vowed
  • سوم شخص مفرد:

    vows
  • وجه وصفی حال:

    vowing
  • شکل جمع:

    vows

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
عهد کردن، پیمان بستن، قول دادن، سوگند خوردن، قسم خوردن
- I vowed never to gamble again.
- عهد کردم که دیگر هرگز قمار نکنم.
- He vowed to work tirelessly to achieve his goals and never give up.
- او قول داد برای رسیدن به اهدافش خستگی‌ناپذیر کار کند و هرگز تسلیم نشود.
- The couple vowed to love and support each other.
- این زوج سوگند خوردند که یکدیگر را دوست داشته باشند و از هم حمایت کنند.
noun countable
پیمان، عهد، قول، قسم
- marriage vows
- پیمان (یا قول و قرارهای) ازدواج
- to make a vow to give up smoking
- عهد بستن برای ترک سیگار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vow

  1. noun promise
    Synonyms: affiance, assertion, asseveration, oath, pledge, profession, troth, word of honor
    Antonyms: breach, break
  2. verb make a solemn promise
    Synonyms: affirm, assure, consecrate, covenant, cross one’s heart, declare, dedicate, devote, give word of honor, pledge, plight, promise, swear, swear up and down, testify, undertake solemnly, vouch, warrant
    Antonyms: disavow

Collocations

  • take vows

    (برای ورود به سازمان روحانی) سوگند خوردن

ارجاع به لغت vow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vow

لغات نزدیک vow

پیشنهاد بهبود معانی