با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Wafer

ˈweɪfər ˈweɪfə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
ویفر
- The bakery sold homemade wafers that were so thin and crispy.
- شیرینی‌فروشی ویفرهای خانگی را می‌فروخت که بسیار نازک و ترد بودند.
- The wafer crumbled in my hand.
- ویفر در دستم خرد شد.
noun countable
دین ویفر، نان مقدس (که در آیین عشای ربانی از آن استفاده می‌شود)
- The children eagerly lined up to receive their first Holy Communion wafers.
- بچه‌ها مشتاقانه صف کشیدند تا اولین ویفرهای عشای ربانی خود را دریافت کنند.
- The priest handed out the wafers to the congregation during the Holy Communion service.
- کشیش نان‌های مقدس را در مراسم عشای ربانی به حاضران در کلیسا داد.
noun countable
(الکترونیک) ویفر (که در ساخت تراشه‌های الکترونیکی کاربرد دارد)
- The engineer carefully placed the wafer onto the circuit board.
- مهندس با دقت ویفر را روی برد مدار قرار داد.
- The technician used a microscope to inspect the wafer for any imperfections.
- تکنسین از میکروسکوپ برای بررسی هر گونه نقص ویفر استفاده کرد.
noun countable
تکه‌ی نازک، شرحه‌ی نازک (از چیزی)
- The chef arranged the wafers of smoked salmon on a platter
- سرآشپز تکه‌های نازک ماهی سالمون دودی را روی بشقاب چید.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wafer

  1. noun
    Synonyms: biscuit, cracker, hardtack, slice, cake, host, candy, eucharist, cookie, disk

ارجاع به لغت wafer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wafer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wafer

لغات نزدیک wafer

پیشنهاد بهبود معانی