با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Waft

wɑːft / / wæft wɑːft / / wɒft
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
روی هوا یا آب شناور ساختن، وزش نسیم، به‌هوا راندن، به حرکت درآوردن
- The aroma of coffee wafted in.
- بوی مطبوع قهوه به داخل سرایت کرد.
- The breeze wafted the clouds over the hills.
- نسیم، ابرها را بر فراز تپه‌ها به حرکت در آورد.
- Every waft of the dusty air made her cough.
- هر وزش هوای غبارآلود، او را به سرفه می‌انداخت.
- A waft of perfume drifted in through the window.
- رایحه‌ی عطر از پنجره به داخل می‌آمد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waft

  1. verb carry
    Synonyms: bear, be carried, blow, convey, drift, float, ride, transmit, transport

ارجاع به لغت waft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waft

لغات نزدیک waft

پیشنهاد بهبود معانی