با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Washed-out

ˈwɑʃtˈɑʊt ˈwɒʃtˈaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
رنگ‌ورورفته (پارچه و لباس و غیره)
- She wore a washed-out t-shirt.
- تی‌شرت رنگ‌ورورفته‌ای به تن داشت.
- The washed-out flowers in the garden had lost their vibrancy.
- گل‌های رنگ‌ورورفته در باغ شادابی خود را از دست داده بودند.
adjective
بی‌رنگ‌ورو، بی‌حال، بسیار خسته
- After a long day of work, I felt completely washed-out and could barely keep my eyes open.
- بعد از یک روز کاری طولانی، احساس می‌کردم کاملاً بی‌رنگ‌ورو شده‌ام و به‌سختی می‌توانستم چشمانم را باز نگه دارم.
- The actor's washed-out appearance on stage made it clear that he was battling exhaustion.
- ظاهر بی‌حال این بازیگر روی صحنه نشان داد که او با خستگی دست‌و‌پنجه نرم می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد washed-out

  1. adjective faded
    Synonyms: bleached, colorless, discolored, drained, drawn, dull, etiolated, fatigued, lusterless, not shiny, pale, pallid, run-down, shopworn, tattered, threadbare, tired, worn

ارجاع به لغت washed-out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washed-out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/washed-out

لغات نزدیک washed-out

پیشنهاد بهبود معانی