امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Waspish

ˈwɑː- / / ˈwɒː- ˈwɒspɪʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
کج‌خلق، لجوج، زنبور‌وار، نیش‌دار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Socrates had a waspish wife
- سقراط زن تندخویی داشت
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد waspish

  1. adjective Having or showing a bad temper
    Synonyms:
    irritable snappish crabby bad-tempered cantankerous fretful irascible peevish petulant testy crabbed cranky cross disagreeable grouchy grumpy ill-tempered crotchety bristly nasty huffy querulous snappy ornery surly ugly mean prickly spiteful touchy splenetic

ارجاع به لغت waspish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «waspish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/waspish

لغات نزدیک waspish

پیشنهاد بهبود معانی