با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Welcoming

ˈwelkəmɪŋ ˈwelkəmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    welcomed
  • شکل سوم:

    welcomed
  • سوم شخص مفرد:

    welcomes
  • صفت تفضیلی:

    more welcoming
  • صفت عالی:

    most welcoming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
صمیمانه، دوستانه، محبت‌آمیز، گرم، لذت‌بخش، پذیرا، مهمان‌نواز، خوش‌برخورد
- The restaurant had a warm and welcoming ambiance.
- رستوران محیط گرم و صمیمانه‌ای داشت.
- a welcoming atmosphere
- فضای لذت‌بخش
- a welcoming smile
- لبخندی محبت‌آمیز
- The new neighbors were very welcoming, inviting us over for dinner the first week we moved in.
- همسایه‌های جدید بسیار خوش‌برخورد بودند و در اولین هفته‌ای که اسباب‌کشی کردیم، ما را به صرف شام دعوت کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد welcoming

  1. adjective Easily approached
    Synonyms: accessible, approachable, responsive
  2. verb Receive gladly
    Synonyms: taking, embracing, accepting
    Antonyms: rejecting
  3. verb Bid welcome to; greet upon arrival
    Synonyms: hugging, saluting, receiving, hailing, greeting, embracing

لغات هم‌خانواده welcoming

ارجاع به لغت welcoming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welcoming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welcoming

لغات نزدیک welcoming

پیشنهاد بهبود معانی