با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Welder

ˈweldər ˈweldə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    welders

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
جوشکار
- My friend's father is a skilled welder.
- پدر دوستم جوشکار ماهری است.
- The welder carefully joined the metal pieces together.
- جوشکار قطعات فلزی را با دقت به هم متصل کرد.
noun countable
دستگاه جوش
- I need to purchase a new welder for my upcoming welding project.
- باید دستگاه جوش جدیدی برای پروژه‌ی جوشکاری آتی‌ام بخرم.
- Safety goggles are essential when operating a welder.
- هنگام کار با دستگاه جوش، استفاده از عینک ایمنی ضروری است.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت welder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «welder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/welder

لغات نزدیک welder

پیشنهاد بهبود معانی